پنجشنبه، خرداد ۲۵، ۱۳۹۱

تزار

میدونی گاهی وقت ها دوست دارم یه چیزی بنویسم اما یه نیرویی اجازه نمیده. تا میام سمت قلم و کاغذ خشکم میزنه و پشیمون میشم. همیشه خاطراتم رو می نوشتم. سعی میکردم روزانه بنویسم اما میدونی از اول سال 91 دستم به قلم و کاغذ مخصوص امپراطوری نرفته خیلی دوست دارم استایل نوشتنم مثل آخرین تزار روس باشه،  می دونی آدم خوبی بود به فکر مردم و کشور بود اما در حرف، پدر دلسوز و خوبی بود اما امپراطور ضعیفی بود. آخرش هم که یه سرنوشت دردناک واسه خودش و خانوادش رقم خورد هرچند که نمیشه در مورد کسی قضاوت کرد شاید اگه من هم  تو شرایط اون بودم کاری از دستم بر نمیومد و چه بسا اوضاع بدتر هم می شد اما اگه همین تزار سقوط نمی کرد معلوم نبود در سال 1320 هجری و اشغال ایران چه بلایی سر ایران میومد؟؟ نمی دونم شاید هم اگه روس ها تو ایران می موندن بهتر میشد البته نه می دونی چرا چون هم روس هم انگلیس جفتشون روباه پیرن. جالبه بدونید اینا همه با هم فامیل بودن اون هم فامیل های نزدیک. هم خانواده سلطنتی آلمان و روسیه و انگلیس و اتریش - مجارستان D: ... اما من دوست ندارم سرنوشتم مثل ایشون بشه، شاید دردناک ترین مرگ رو تو بین امپراطور ها و پادشاهان اون داشت. یکی از دلایل فروپاشی امپراطوری همین جنگ جهانی اول بود که توسط ویلهلم دوم پادشاه آلمان آغاز شد. جزئیات رو تو وبلاگ دوموزی می تونید بخونید.
نیکُلای الکساندروویچ رومانوف یا همون نیکلای دوم آخرین امپراطور روسیه بود که با انقلاب اکتبر 1917 از سلطنت بر کنار شد و حکومت سیصد ساله خانواده رومانوف به پایان رسید.  بلأخره در 17 ژوئیه 1918 ( یعنی سه روز دیگه) به همراه خانواده اش به دست بلشوییک ها و به دستور لنین به قتل رسید.  :(



دوست داشتم این پست رو همون چهار روز دیگه بنویسم اما امشب دارم میرم شمال واسه امتحانات ترم که از شنبه شروع میشه و تا هشت تیر ادامه داره... می دونم شما رفقا هم امتحان دارین واسه همین براتون آرزوی موفقیت می کنم :)) واسه من هم دعا کنید این ترم امتحانات خیلی سخته... D: 

موفق باشید

Danials