بعد دوهفته تهران موندن و از هوای خیلی کثیفش لذت بردن، باید برم...
چه زود این فرجه ها تموم شد تازه همین الان که دارم تایپ می کنم یه نفس راحت کشیدم چون 10 دقیقه پیش پروژه ای که باید شنبه تحویل می دادم تموم شد. اما حالا باید به فکر پروژه روز یکشنبه باشم، خدا به داد برسه :D
ولی دلم واسه شمال تنگ شده بود خوبه که یه 10 روزی میرم اونجا حداقل ریه هام هوای تر و تمیز رو دوباره تجربه کنن، واقعا نیاز دارم به هوای تمیز چون امروز از ساعت 3 بعد از ظهر تا 6 رفته بودم محله های قدیم تهران (بازار - عودلاجان) واسه همین پروژه روز شنبه، به طور وحشتناکی هوا آلوده بود دیگه نمی تونستم نفس بکشم. از طرفی هم روز تعطیل، خلوت اون هم تو خیابان پانزده خرداد که جز 4- 5 تا آدم دیگه کسی نبود مقداری به ترس و استرسم اضافه کرد. آخه یکی نیست بگه پسر روز تعطیل اون هم دم دمای غروب آفتاب که پرنده هم پر نمیزنه واسه چی میری اونجا، اولین بار بود تنها می رفتم اونجا اونم دم غروب...!!! شاید اسم عودلاجان رو شنیده باشید. قدیمی ترین محله تهران با کوچه هایی که گاهی یه آدم هم به زور ازش رد میشه، قبلا رفته بودم اما نه تنهایی. توصیه می کنم تنها نرید اونجا البته صبح زیاد مشکلی نداره... :D
خلاصه این هم تموم شد، یه ترم دیگه هم گذشت. اومدم اینجا که خداحافظی کنم واسه 11 روزی که تهران نیستم و اینترنت هم ندارم. امیدوارم شما رفقا هم تو امتحانات و همه مراحل زندگیتون موفق باشید.
بعد امتحانا بر می گردم و یه هورااا می کشم از خوشحالی... :)
بهترین ها رو برای همتون آرزو می کنم، راستی امتحانا سخته این ترم دعا کنید برام :))
موفق باشید
Danials
چه زود این فرجه ها تموم شد تازه همین الان که دارم تایپ می کنم یه نفس راحت کشیدم چون 10 دقیقه پیش پروژه ای که باید شنبه تحویل می دادم تموم شد. اما حالا باید به فکر پروژه روز یکشنبه باشم، خدا به داد برسه :D
ولی دلم واسه شمال تنگ شده بود خوبه که یه 10 روزی میرم اونجا حداقل ریه هام هوای تر و تمیز رو دوباره تجربه کنن، واقعا نیاز دارم به هوای تمیز چون امروز از ساعت 3 بعد از ظهر تا 6 رفته بودم محله های قدیم تهران (بازار - عودلاجان) واسه همین پروژه روز شنبه، به طور وحشتناکی هوا آلوده بود دیگه نمی تونستم نفس بکشم. از طرفی هم روز تعطیل، خلوت اون هم تو خیابان پانزده خرداد که جز 4- 5 تا آدم دیگه کسی نبود مقداری به ترس و استرسم اضافه کرد. آخه یکی نیست بگه پسر روز تعطیل اون هم دم دمای غروب آفتاب که پرنده هم پر نمیزنه واسه چی میری اونجا، اولین بار بود تنها می رفتم اونجا اونم دم غروب...!!! شاید اسم عودلاجان رو شنیده باشید. قدیمی ترین محله تهران با کوچه هایی که گاهی یه آدم هم به زور ازش رد میشه، قبلا رفته بودم اما نه تنهایی. توصیه می کنم تنها نرید اونجا البته صبح زیاد مشکلی نداره... :D
خلاصه این هم تموم شد، یه ترم دیگه هم گذشت. اومدم اینجا که خداحافظی کنم واسه 11 روزی که تهران نیستم و اینترنت هم ندارم. امیدوارم شما رفقا هم تو امتحانات و همه مراحل زندگیتون موفق باشید.
بعد امتحانا بر می گردم و یه هورااا می کشم از خوشحالی... :)
بهترین ها رو برای همتون آرزو می کنم، راستی امتحانا سخته این ترم دعا کنید برام :))
موفق باشید
Danials
۵ نظر:
اونققد هم ترسناک نیستا :))
امیدوارم امتحانات و خوب بدی
با وارتان موافقم :))))
آزمونات رو خوب بدددده!!!
بوووس
خوش بگذره مدتی که نیستی
تا بخودت بياي ببيني امتحانا سخت بوده يا نه تموم شده رفته و بايد همشو ترم بعد بگيري:-)))
نه شوي كردم...اميدوارم سفر بهت خوش بگذره...
بوسسسس
سلام
بعد مدت ها دوری
امیدوارم روزگار ب کامت باشه
و اینکه امتحاناتو خوب بنویسی
من هم دیگه نخواهم بود
شاید تا دوباره مانا باش
ارسال یک نظر